عبد صالح مرحوم حاج ابوالفضل صنوبری فرمود: با تاکسی خودم، از میدان سپاه کنونی (عشرت آباد) ، پایین می آمدم، که دیدیم خانومی بلند بالا با چادر و به ظاهر خیلی زیبا ایستاده. صورتم را برگرداندم و پس از استغفار، او را سوار کردم و به مقصد رساندم. روز بعد که خدمت شیخ رسیدم گویا این حادثه را از نزدیک مشاهده کرده باشد، به من گفت: آن خانم بلند بالا بود که نگاهش کردی و صورتت را برگرداندی و استغفار کردی...خداوند _تبارک و تعالی_ یک قصر برایت در بهشت، ذخیره کرده و یک حوری، شبیه همان.


بخشی از کتاب ؛
کتاب کیمیای محبت (یاد نامه مرحوم شیخ رجبعلی خیاط)