سلام

خیلی برام جالبه و البته نا خوشایند این وقت شب یهو زد به سرم منم یه سرچی بکنم در مورد اینکه چرا هیشکی منو دوست نداره!
و جالب اینکه فهمیدم تنها من نیستم و ناخوشایند اینکه خیلی هاتون اینجوری هستین و ناخوشایند تر اینکه اینجا همه سعی کردن نشون بدن از اون یکی تنها تر و بدبخت ترن !

هی دوستی که وقت میذاری و میخوای پیام منو بخونی اول از همه بگم هیشکی بخت بدتر یا هیشکی نمیتونه برای دردش میزان بذاره هیشکی نمیتونه اینجا بگه از اون یکی تنها تره چون شرایط و وضعیت برای ادما فرق دارن مثلا شاید یکی دستشو با چاقو ببره و اینقدر اذیتش نکنه و برعکس یکی دستشو با یه کاغذ نازک ببره و عذابش خیلی باشه!

پس بیایین روی میزان تنهایی هامونم مقدار نذاریم اصل موضوع اینه همه ی اینایی که اینجا کامنت گذاشتن توی یک وضعیت هستن وضعیتی به اسم تنهایی به اسم اینکه فکر میکنن هیشکی دوسشون نداره!

حالا که این موضوع رو گفتم بهتره برم سر بقیه ی حرفام!

یکی از دوستان نوشته بودن منظور شما از تنهای نداشتن دوس دختر/پسره شکر کنین ندارین که گمراه میشین و اینا و به خدا فکر کنین!

من بقیه رو نمیدونم ولی از طرف خودم حرف میزنم به عنوان ادمی که منم حس میکنم تنهام!

من هر وقت زیادی فکرم مسموم شده بخاطر تنهایی یادم افتاده خدایی هست که بی هیچ منتی بی هیچ چشم داشتی منو دوست داره دوست داشتن خدا رو از تعداد روزایی که نفس میکشم میدونم این یعنی بهم فرصت میده زندگی کنم!

تو همه ی ماها یه منی هست که خیلی وقتا خسته میشه و میخاد بمیره منم از این قاعده استثنا نیستم پس اجازه میدم به خودم که هر چقدر دوست داره بمیره ولی بعدش بیدار بشه!

هر وقت خسته شدین اون جوری که دلتون میخواد بمیرین ولی بعدش زنده بشین یادتون باشه اون بالایی هنوز میخواد باشین و فرصت میده زندگی کنین برای بهتر شدن!

قسمت بعدی اینکه ماهایی که میگیم تنهاییم اصن ربطی نداره دوس دختر/پسر میخواییم ماها هممون انسانیم و هممون با یک نیاز به دنیا اومدیم نیاز به محبت دیدن و هیشکی نمیتونه اینو انکار بکنه!

ادم از هر طرفی هم از این محبت فول فول باشه باز یه خلع داره خلعی که جنس مخالف میتونه پرش بکنه!

خدا هر چیزی رو جفت افریده و زن و مردم برای همدیگن تا از سوی همدیگه محبت ببینن و این یه نیازه توی همه ی ادما نمیشه انکارش کرد پس هممون بهش نیاز داریم!

که یه شونه باشه از جنس اعتماد و اطمینان که سرتوبذاری روش و های های حرف های نگفته ات رو فریاد بزنی و از طرفش محبت و همراهی رو دریافت کنی!

این از این!
بعد اینا بریم سر اصل اینکه چیرا هیشکی مارو دوست نداره؟

براش جوابی ندارم خیلی فک کردم خیلی از خودم ناامید شدم و در اخر دیدم تنها برای خودم دوست داشتنی هستم!:)

هرجوری که خودم هستم بد؛ خوب ؛کامل؛ ناقص مهم نیست بازم خودمو دوست دارم ؛اشتباه میکنم خودمو تنبیه میکنم و در اخر خودم خودمو دلداری میدم و خودمو دوست دارم!
خیلی ها که کنارم هستن همیشه باعث لبخندشونم باعث دلگرمی هاشونم همیشه رضایت پدر و مادرم رو داشتم همیشه داداشم از اینکه باافتخار بگه خواهرش با هیچ پسری نبوده رو داشتم!

خیلی از دوستام ممنون بودنم هستن همیشه تعریف شنیدم و برعکس خیلی هایی که اینجا گفتن از دوران بچگی سرکوفت شنیدن یا رفتار اطرافیان باهاشون بد بوده و هست من چیزی ندیدم!

اما چرا حس میکنم تنهام و هیشکی دوسم نداره؟؟
تو اینش موندم!:))))))))))))))) حالا بعد این همه توضیحاتی که من دادم کسی اینجا هست که بگه واقعا دلیل من یکی برای این حس چیه؟؟؟


" یه دختر با یک ذهن مریض "